تنها مرا دریاب چیزی در جهان نیست
جز نقشه ایی بر آب چیزی در جهان نیست
هی تو! که طرح کودکی در باد هستی
بیرون نزن از قاب، چیزی در جهان نیست
تاج تو با تاراج من فرقی ندارد
از برده تا ارباب چیزی در جهان نیست
خوابی برای چشم شاید بازگردی
چشمی برای خواب، چیزی در جهان نیست
بیهوده می پیچی به دور نرده هایم
ای پیچک بی تاب چیزی در جهان نیست
وقتی که آغوشی تو را در برنگیرد
زیباتر از مرداب چیزی در جهان نیست
"احسان افشاری"
دیوانه بازی من و طوفان شروع شد
بعد از تو مرگ و میر خدایان شروع شد
لب های قرمزت به دریغی بدل شدند
آن بوسه ها به خواب عمیقی بدل شدند
"احسان افشاری"
من خوانده ام آفتاب را در چشمت
آرامش و اضطراب را در چشمت
خیام تر از شمس تر از مولانا
من زیسته ام شراب را در چشمت
"احسان افشاری"
تو بی ناز آمدی با ناز رفتی
نه در پایان ، همان آغاز رفتی
من و تو مال ِهمدیگر نبودیم
کبوتر با کبوتر باز ... رفتی
#احسان_افشاری
صد بار قلم تیز شد و خاطره نگذاشت
یک جمله شکایت به نگارم، بنگارم
"احسان افشاری"