پنهان نکن نام مرا زیر زبانت
بگذار تا شیرین شود طعم دهانت
با خنده هایت شعله ور کن پیکرم را
خاکسترم را پخش کن روی لبانت
بگذارتا جاری شود سیلابی ازخون
از زخم پنهان مانده در اعماق جانت
دیگر کجا باید به دنبالت بگردم
دنبال ردی از نگاه مهربانت
من آن پرستویم که راهش را بلد نیست
می ترسم آخر گم شوم در آسمانت
شیرینم اما تلخ می دانم ولی تو
پنهان نکن نام مرا زیر زبانت
"شیرین خسروی"
باشـد بـــرو بـعــد از تـــو هـم مـن می تـوانـم
سـرشـار از عـشـق و پــر از شـادی بـمـانــم
این اشک ها از شـوق یک فصل جدیـد است
دارم تـــو را از چـشـم هـایــم می تــکــانــم
حـالا رهـایــم از تـــو می خـواهــم از امــروز
قــدر تـمــام لـحـظـه هـایــم را بـدانــم
بــیـــزار بــودم از بـه امــیــد تــو بــودن
ایـنـکـه تــو مجـبـورم کـنـی شـاعـر بـمـانـم
یـادت می آیـد حـرف شـیـریـنـم تــو بـودی
مـثـل شکـر حـل می شدی در استکانـم؟
دیـدی چـگـونـه روی لـب هایـم تـرک خورد
شعـری که می شد از تـه قـلـبـم بخوانـم؟
بـاشـد بــرو حـالا کـه احـسـاسـی نـداری
بـاشـد بـرو بـعـد از تــو هـم مـن می توانـم ...
"شیرین خسروی"
مثل خاراندن یک زخم پس از خوب شدن
یاد یک عشق عذابیست که لذت دارد...!
"مقداد ایثاری"