دلم گرفته از این روزها، دلم تنگ است
میـان ما و رسیدن، هـزار فرسنگ است
مرا گشایش چنـدین دریچه کافــی نیست
هـزار عرصه برای پریـــدنم تنگ است
اسیــر خاکـم و پرواز، سرنوشتــــم بود
فـرو پریدن و در خاک بودنم ننگ است
چگونه سر کنـد اینـجا ترانه ی خود را
دلی که با تپـش عشق او همـاهنگ است
هـزار چشـــمه ی فریاد در دلـم جوشید
چگونه راه بجوید که رو به رو سنگ است
مـرا به زاویه ی بـاغ عشق مهمان کـن
در این هزاره فقط عشق پاک و بی رنگ است
"سلمان هراتی"
سلام
شعر قشنگی بود. در ضمن وبلاگ خوشگلی داری.
ده سال پیش هم اینطوری کامنت میذاشتیم تا ملت بیان وبلاگمون رو ببینن. الانم همینطوریه.
ولی امان از اینستاگرام که ملتش فالو ت می کنن بعد که فالو شون کردی آنفالو ت می کنن. امان از این ملت
به ما هم سر بزن بوکمارکت کردم. نه بخاطر اینکه بیای به ما سر بزنی نه...
حالا بیا درستش کن
آقا وبلاگت خوبه نمی خواد به ما سر بزنی.