ولی تو خوب شدی بال و پر در آوردی
شنیدم از شب گلخانه سردرآوردی
قرار بود که از باغ نامه بنویسی
چه کرد با من و تو دوک های نخ ریسی؟
آنقدر برای عشق دل دل کردی
تا آنکه شبی دست مرا ول کردی
با پای برهنه راه رفتی در من
با پای برهنه آب را گل کردی
احسان افشاری
سایر اشعار : احسان افشاری
از خشکی لحظه ها جدایم کردی
با لهجه ی ابرها صدایم کردی
بالی به منِ شکسته پر بخشیدی
آنگاه در آسمان رهایم کردی
گفتم : پُرم از دلهره ی گمراهی!
خندیدی و زیر لب دعایم کردی
من از تو به ساحلی قناعت کردم
دریا شدی و پر اشتهایم کردی
دریای نگاه تو مرا با خود برد
بر عرشه ی شعر , ناخدایم کردی
یک لحظه به خود آمدم و فهمیدم
با معنی عشق آشنایم کردی
احسان افشاری
منتشر شده در: اشعار احسان افشاری