اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...
اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب - asharenab

اشعار ناب (asharenabir) مجموعه ای از بهترین های شعر و ادبیات جهان ...

دلم تنگ می شود

دلم تنگ می شود

برای تنها چیزی که از تو می شناسم

دست‌هایت..!

 

"روشنک آرامش"

از کتاب هیچ اعتمادی به ساعت شماطه دار نیست

برای بار هزارم می گویم که دوستت دارم

برای بار هزارم می گویم

که دوستت دارم

چگونه می خواهی شرح دهم

 چیزی را که شرح دادنی نیست ؟

چگونه می خواهی حجم اندوهم را

تخمین بزنم ؟

اندوهم چون کودکی ست ...

هر روز زیباتر می شود و بزرگ تر

بگذار به تمام زبان هایی که می دانی و

نمی دانی بگویم

تو را دوست دارم

بگذار لغت نامه را زیرورو کنم

تا واژه ای هم اندازه ی اشتیاقم

به تو

واژه هایی که سطح سینه هایت را

بپوشاند

با آب و علف و یاسمن

بگذار به تو فکر کنم

و دلتنگت باشم

به خاطر تو

گریه کنم و بخندم

و فاصله وهم و یقین را بردارم


"نزار قبانی"


محبوب من!

محبوب من!
در من باغی گسترده است
پر از خیال های عاشقانه ای
که دست تو می کارد
و در نسیم چشمانت
رؤیاها را گل می دهند
در من ...
ازدحام گنجشک هائی ست
که شاخه های عطر تو را
از نفس های دلم می چینند
و در مزارع دوردستِ خواب و بیداری
تو را آشیانه می کنند
و من
از نجوای دستانت
"عاشقانه" می چینم !

"پرویز صادقی"


دلتنگی یعنی ...

دلتنگی یعنی

من در اسارت تو از تنهائی رنج ببرم

ولی هیچ عطر زنانه ای مجذوبم نکند...

دلتنگی یعنی

من یک عمر برای تو شعر بنویسم و تو هرگز نخوانی

و من دلتنگ بمیرم!

 

"الف . پاشائی"

امشب به قصه ی دل من گوش می کنی

امشب به قصه ی دل من گوش می کنی

فردا مرا چو قصه فراموش می کنی


این در همیشه در صدف روزگار نیست

می گویمت ولی توکجا گوش می کنی


دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت

ای ماه با که دست در آغوش می کنی


در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست

هشیار و مست را همه مدهوش می کنی


می جوش می زند به دل خم بیا ببین

یادی اگر ز خون سیاووش می کنی


گر گوش می کنی سخنی خوش بگویمت

بهتر ز گوهری که تو در گوش می کنی


جام جهان ز خون دل عاشقان پر است

حرمت نگاه دار اگرش نوش می کنی


سایه چو شمع شعله در افکنده ای به جمع

زین داستان که با لب خاموش می کنی


"هوشنگ ابتهاج"


وقتی گفتم دوستت می‌دارم

وقتی گفتم دوستت می‌دارم

می‌دانستم که الفبایی تازه را اختراع می‌کنم


به شهری که در آن

هیچ کس خواندن نمی‌داند


شعر می‌خوانم

در سالنی متروک


و شرابم را در جام کسانی می‌ریزم

که یارای نوشیدنشان نیست...  


"نزار قبانی"


هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند

هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند

می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟

 

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز

کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند!


در خودش، من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر

ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟!


هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید!

هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند


آه! مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست

حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟!


خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها

باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند


"نجمه زارع"


من را نگاه کن که دلم شعله ور شود

من را نگاه کن که دلم شعله ور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شود

قلبم هنوز زیر غزل لرزه های توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود

من سعدی ام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود

من حافظم اگر تو نگاهم کنی اگر
شیراز چشم های تو پر شور و شر شود

"ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود"

آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست که دنیا خبر شود

دیگر سپرده ام به تو خود را که زندگی
هرگونه که تو خواستی آنگونه سر شود

"نجمه زارع"


دوستت دارم و نگرانم روزی بگذرد

دوستت دارم
و نگرانم روزی بگذرد
که تو تن زندگی ام را نلرزانی
و در شعر من انقلابی بر پا نکنی
و واژگانم را به آتش نکشی


دوستت دارم

و هراسانم دقایقی بگذرند،
که بر حریر دستانت دست نکشم
و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم
و در مهتاب شناور نشوم
سخن ات شعر است
خاموشی ات شعر
و عشقت

آذرخشی میان رگ هایم

چونان سرنوشت.


"نزار قبانی" 

(ترجمه: موسی بیدج)

 

از کتاب: بلقیس و عاشقانه های دیگر / نشر ثالث

می خواستم که مال تو باشم فقط همین

می خواستم که مال تو باشم فقط همین

رویای بی محال تو باشم فقط همین

 

می خواستم ز چشمه ی جوشان عشق تو

یک آسمان زلال تو باشم فقط همین

 

می خواستم که ابری و بارانی­ ام کنی

شبها به خواب و خیال تو باشم فقط همین

 

می خواستم که بر تن من لرزه های عشق

تا آن زمان که مال تو باشم فقط همین

 

می خواستم که چشم تو باشم ولی نشد

تصویری از جمال تو باشم فقط همین

 

می خواستم بگردم و پروانه ات شوم

تا بشکنم و بال تو باشم فقط همین

 

می خواستم که نزدیکتر و نزدیکتر به تو

رویای بی محال تو باشم فقط همین

 

"آذر زمانی"